جدول جو
جدول جو

معنی شاهی مقام - جستجوی لغت در جدول جو

شاهی مقام
ملكيّةً
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به عربی
شاهی مقام
Ladyship
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شاهی مقام
noblesse
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شاهی مقام
nobleza
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شاهی مقام
Adel
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به آلمانی
شاهی مقام
аристократія
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شاهی مقام
arystokracja
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به لهستانی
شاهی مقام
贵族地位
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به چینی
شاهی مقام
nobreza
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شاهی مقام
nobiltà
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شاهی مقام
شاہی مرتبہ
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به اردو
شاهی مقام
অভিজ্ঞান
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به بنگالی
شاهی مقام
ขุนนาง
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به تایلندی
شاهی مقام
heshima ya jamii
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شاهی مقام
soyluluk
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شاهی مقام
貴族
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شاهی مقام
дворянство
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به روسی
شاهی مقام
귀족
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به کره ای
شاهی مقام
kebangsawanan
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شاهی مقام
कुलीनता
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به هندی
شاهی مقام
adel
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به هلندی
شاهی مقام
אצולה
تصویری از شاهی مقام
تصویر شاهی مقام
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عالی مقام
تصویر عالی مقام
آنکه مقام رفیع دارد، بلندمرتبه
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
عالیجاه. بلندمرتبت. آنکه مقام رفیع و بالا دارد: در سلک سایر خدام عالی مقام تنظیم گردید. (حبیب السیر ج 3 ص 352).
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را.
حافظ
لغت نامه دهخدا
پی در پی کشت گفتن بحریف آن گاه که خود را در بازی بدین وسیله فرصت ندهند که بازی دیگر کند و بازی قایم شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی مقام
تصویر عالی مقام
بلند گاه بلند پایه آن که مقامی رفیع دارد بلند مرتبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه قام
تصویر شاه قام
شاه قایم، پی در پی کشت گفتن به حریف، آن گاه که خود را در بازی شطرنج زبون بینند تا بدین وسیله فرصت ندهند که بازی دیگر کند و بازی قایم شود
فرهنگ فارسی معین
صاحب منصب، عالی رتبه، والامقام
فرهنگ واژه مترادف متضاد